آنچه در قرآن و روایات، درباره محبت به دنیا و آخرت و مدح و ستایش اهل آخرت و نکوهش اهل دنیا، وارد شده ناظر به مرحله زندگى دنیاست، نه زندگى پس از مرگ؛ یعنى در نگرش قرآن و روایات، اهل دنیا بر کسانى که در این دنیا زندگى مى کنند، و اهل آخرت بر کسانى که به زندگى اخروى راه یافته اند اطلاق نمى گردد. همچنین ستایش محبت به آخرت و نکوهش علاقه به دنیا، بدین معنا نیست که نباید به آنچه در دنیا وجود دارد: از قبیل آب، خاک، زمین و آسمان، محبت داشت؛ چرا که اینها آیات و مظاهر خداوندند. علاوه در دنیا مکانهاى مقدسى؛ از قبیل مساجد و معابد و بارگاه و زیارتگاه هاى اولیاى دین وجود دارد و محبت و علاقه به آنها ستودنى است؛ چنانکه در جهان آخرت جهنم وجود دارد و قابل ستایش نیست.
باید گفت نکوهش اهل دنیا و دوستداران دنیا، نکوهش کسانى است که محور افکار، اندیشه ها، گفتار ونگرشهایشان رااموردنیا تشکیل مى دهد.توجه و تعلق خاطرشان به لذتها ونعمتهاى دنیاستوبه آخرت نمى اندیشند و جهان آخرت براى آنها جاذبه اى ندارد.
البته دوستداران دنیا داراى مراتبند و از جهت میزان علاقه و گرایش به دنیا، متفاوتند. گروهى از آنها دنیا پرستند و عالم و جهان آخرت را انکار مى کنند. هیچ امیدى به نجات این دسته نیست، چرا که آنان جهان آخرت را انکار مى کنند و یا در آن شک دارند و درصدد دست یابى به یقین و ایمان نیستند. خداوند متعال درباره آنان مى فرماید:
«بَلْ کَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً»(1)
این کافران (به جاى آنکه به فکر آخرت و محشر باشند) قیامت را تکذیب کردند و ما آتش جهنم را بر کسى که قیامت را تکذیب کرد، مهیا ساخته ایم.
دسته دیگر، به جهان آخرت ایمان دارند، ولى این ایمان در عمل آنها تأثیرى ندارد و در نتیجه عملا با کسانى که منکر آخرتند،تفاوتى ندارند. چنین ایمانى که اثر عملى ندارد، پایدار نخواهد بود و چونان درختى است که به آن آب نمى رسد و در نتیجه مى خشکد:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَساؤُا السُّوآى اَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِئُونَ»(2)
1- فرقان/11.
2- روم/10.
(وقتى انسان به مقتضاى ایمانش عمل نکند، رفته رفته، ایمانش متزلزل مى گردد و در نهایت با از دست رفتن ایمان، در زمره کافران قرار مى گیرد).
دسته دیگر، کسانى هستند که به آخرت توجه دارند، ولى توجه آنان به دنیا بیشتر است، یا یکسان به دنیا و آخرت توجه دارند و محبت به دنیا و آخرت را در هم مى آمیزند، چنانکه خداوند مى فرماید:
«و آخَرُونَ اِعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً...»(1)
برخى دیگر به گناهان خود اعتراف کردند، عمل صالح و کار ناشایست را در هم مى آمیختند.
در برابر دنیاگریان، دوستداران و اهل آخرت قرار دارند. آیات و روایاتى که در ستایش اهل آخرت وارد شده، ناظر به این گروه است و البته آنها نیز به مراتب و دسته هایى تقسیم مى گردند: در درجه اول و در رأس آنها، کسانى هستند که اصالتى براى دنیا نمى بینند و دنیا براى آنها جاذبه اى ندارد و به جهت فرمان و دستور خدا به زندگى دنیا و تأمین نیازهاى مادى مى پردازند. از آن رو به تماشا و نظاره پدیدهاى دنیا مى پردازند که آیات و نشانه هاى خداوندى و مظهر و تجلیگاه صفات الهى است و در واقع آیینه اى است که در آن، رخ محبوب و صفات و آثار او را به تماشا مى نشینند. شاید گفتن این مطالب به زبان، کار آسانى باشد؛ ولى در عمل دشوار است که انسان به این نگرش و باور دست یابد. به مقامى راه یابد که هیچ توجهى به دنیا نداشته باشد و دنیا را تنها آیینه خداوند و وسیله اى براى دست یابى به سعادت ابدى به شمار آورد. البته جویندگان سعادت ابدى نیز متفاوتند: برخى سعادت را در بهشت و لذایذى مى بینند که شبیه لذت هاى دنیاست، بالاتر از اینها کسانى هستند که تنها به خدا توجه دارند و سعادت را در جوار و قرب خداوند و رضا و خشنودى او مى بینند.
دارا بودن ویژگى هایى که آیات و روایات براى دنیاگرایان ذکر کرده اند، انسان را در زمره دنیا دوستان قرار مى دهد و لازم نیست که فرد دنیاگرا به همه آنها متصف گردد، بلکه، اتصاف به برخى از آن صفات، در زمره دنیا دوستان قرار مى گیرد.
پس اگر در این فراز از حدیث معراج، بیست ویژگى براى دنیا دوستان و دنیاپرستان ذکر گردیده است و ما دیدیم که برخى از آن صفات یا در ما وجود ندارد و یا ضعیف است، نباید تصور کنیم که در جمله دنیادوستان نیستیم، چرا که هم دنیا دوستان و هم ویژگى ها و صفات آنان داراى مراتبند. در مقابل اگر در آیات و روایات ویژگى هاى آخرت دوستان شماره گردید و ما دیدیم که برخى از آنها یا در ما وجود ندارد و یا به نحو بارز و برجسته نیست، نباید تصور کنیم دنیا پرستیم و در جمله اهل آخرت قرار نداریم؛ چرا که آخرت دوستان و نیز ویژگى هاى آنان داراى مراتبند.
در آیات فراوانى از قرآن، دنیا دوستى و دنیا طلبى با شقاوت و کفر برابر قلمداد شده است و فرجام آن عذاب ابدى معرفى گردیده است. در مقابل آخرت خواهى مساوى با سعادت ابدى ذکر گردیده است و پاداش آن نعمتهاى اخروى معرفى شده است و نیز مطرح گردیده که خداوند در این دنیا موانع را از سر راه این دو گروه بر مى دارد تا آنها به حرکت و سیر خود ادامه دهند؛ پس آنان که دنبال شقاوتند در دنیا ابزارها و وسایل کافى در اختیارشان قرار مى گیرد و نیز آنان که طالب سعادت و نیکبختى هستند، عوامل و اهرمهاى کافى، جهت رشد و ترقى و سیر معنوى، در اختیارشان قرار داده مى شود:
«مَن کانَ یُریدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فیها مَانَشآءُ لِمَنْ نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلیها مَذْمُوماً مَّدْحُوراً»(1)
هر کس با سعى و تلاش خود، طالب دنیا و متاع زوال پذیر آن است، متاع دنیا را به او مى دهیم (لیکن) به هر که ما بخواهیم، آنچه مشیت ازلى ماست (مى دهیم). سپس در عالم آخرت دوزخ را نصیب او مى کنیم تا با نکوهش و سرزنش به جهنم درآید.
«العاجلة»، از جمله نامهاى دنیاست و به معناى زودگذر و زوال پذیر است و در مقابل آن «الآجلة»، به معناى دیرپاى و باقى و مدت دار است.
قرآن مى فرماید، دسته اى از مردم، زندگى دنیا را که با شتاب مى آید و به سرعت زوال مى پذیرد، دوست دارند و به وراى این زندگى توجهى ندارند. چنان نیست که هر چه این گروه بخواهند خداوند در اختیارشان بگذارد، بلکه بر اساس نظم و تدبیر حاکم بر جهان، برخى از خواسته هاى آنان را پاسخ مى گوید و به هر کس بخشى از نعمتهاى خود را مى دهد. پس نه همه طالبان دنیا به خواسته هاى خود مى رسند و نه هر کس به دنیا دست یابد به همه خواسته هاى خود مى رسد، بلکه به برخى از آنها دست مى یابد؛ آنگاه بعضى از آنان که خداوند به برخى از خواسته هاى دنیوى آنان پاسخ مى دهد، به عذاب ابدى گرفتار مى آیند و سرافکنده و نکوهیده وارد جهنم مى شوند!
این سرنوشت کسانى است که خواستار زندگى زودگذر دنیا مى باشند، که در برابر بهره مند شدن از بخشى از خواسته هاى خود، عذاب ابدى را به جان مى خرند.
در مقابل دنیا دوستان، طالبان آخرت قرار دارند که خداوند در وصف آنها مى فرماید:
«وَ مَنْ اَرادَ الاْخِرَةَ و سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُوْلئِکَ کانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً»(2)
و کسانى که خواستار حیات آخرت باشند و براى آن در حد توان بکوشند، به شرط ایمان به خدا سعى آنها مقبول خواهد بود.
1- اسراء/18.
2- اسراء/19.
سخن در این است که طالب و جویاى سعادت ابدى و حیات جاودانه و بى نهایت، چقدر کوشش و تلاش کند؟ براى روشن شدن سعى و کوشش شایسته و متناسب با آخرت جویى، خوب است به دنیاپرستان بنگریم که براى زندگى محدود و موقت دنیوى، آنهم آمیخته با رنج و ناراحتى ها، چقدر تلاش مى کنند؟ اگر هزار سال نیز عمر کنند، دست از تلاش بر نمى دارند، اگر به جاى بیست و چهار ساعت، چهل و هشت ساعت در روز وقت مى داشتند، همه آن را به تلاش مى گذراندند.
امیرالمؤمنین، صلوات اللّه علیه، با آن همه عبادتهاى از شب تا به صبح، آن همه مناجات و گریه ها، در آخر مى فرماید: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ و طُولِ الطَّرِیقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ...»(1) آه از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر.
البته شرط تلاش براى آخرت این است که آن تلاش برخاسته از ایمان به خدا باشد، که در این صورت خداوند نمى فرماید ما بهشت را به آنها مى دهیم، بلکه مى فرماید: «کانَ سَعْیُهُم مَّشْکُوراً» ما از آنها تشکر مى کنیم و به پاس تلاششان، رحمت وثوابهایى که به اهل آخرت و طالبان رضاى خدا داده مى شود، بدانها ارزانى مى گردد. شکى نیست که پاداش نیکوکاران ومؤمنان باعمل آنان برابر نیستوبیش از عمل آنهاست: در این باره مى فرماید:
«مَنْ جاءَ بِالْحَسَنةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...»(2) هر کس کار نیکو کند، به او ده برابر پاداش مى دهند.
در جاى دیگر مى فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها...»(3) هر کس کار نیکو کند، به
2- انعام/160.
3-نمل/89.
و خداوند در پاداش هر که بخواهد مى افزاید، چرا که رحمت خدا بى نهایت است و بر همه چیز احاطه دارد.
باز خداوند در قرآن مى فرماید: «لَهُمْ ما یَشاءُونَ فیها وَ لَدَیْنا مَزیدٌ»(2)
براى آن بندگان در آنجا هر چه بخواهند مهیاست و باز افزون تر از آن (نعمت هاى بهشتى) نزد ما خواهد بود.
خدا آن قدر به بهشتیان پاداش مى دهد که در وهم نمى گنجد و تصور آن نعمتها و درک لذت آنها، براى ما امکان ندارد. او بیش از درخواست نیکوکاران به آنها مى دهد، چرا که انسان چیزى را مى تواند درخواست کند که قابل تصور باشد و علم بدان تعلق گیرد؛ ولى چیزى که از محدوده علم و آگاهى ما خارج است و براى ما قابل تصور نیست، درخواست نمى کنیم ولى خدا آن نعمت هاى فوق تصور را نیز به بهشتیان مى دهد: «فَلاتَعْلَمُ نَفْس مّا اُخْفِىَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ اَعْیُن جَزائاً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»(3)
هیچ کس نمى داند که پاداش شب زنده داران چه نعمتها و لذتهاى بى شمارى است که باعث روشنى چشمهاست و خداوند آنها را در عالم غیب براى شب زنده داران ذخیره کرده است.